جشن تولد دیانای گلم
عزیز دل مامان عصر 5 شنبه بیست و یکم مهر تولدت رو بر گزار کردیم یعنی از دو سه روز قبل با خاله جونیا شروع کردیم حسابی این کار اون کار و خیلی هم خسته شدیم طفلیها خیلی اذیت شدند واقعا دستشون درد نکنه امیدوارم بتونیم بعدا براشون جبران کنیم به هر حال مامانی خودش دوست داشت یه تولد خوب بگیره دیگه تا اونجایی که از دستم بر اومد انجام دادم دستت بابایی هم درد نکنه که توی یه سری از کار ها کمکم کرد ولی به خاطر مشغله زیاد تقریبا تمام کارها و برنامه ریزیش با خودم بود فرشته من تو هم که دیگه توی پوست خودت نمی گنجیدی تا اسم تولد می اومد یهو میگفتی تولد مال منه اصلا تولد منه نه کس دیگه حسابی خودتو آماده کرده بود...
نویسنده :
مریم
16:22